گفتوگویی با راضیه شجاعی همسر #شهید_کمیل_قربانی #قسمت اول داستان عاشقی و آشنایی شما با شهید قربانی چگونه رقم خورد و به وصلتتان ختم شد؟
پدر آقا کمیل خیلی شخص مردمدار و مؤمنی هستند، همه در محل ایشان را میشناسند. قبل از ازدواج با آقا کمیل من یک خواستگار داشتم و پدرم برای تحقیق در مورد او پیش پدر آقا کمیل میرود و پدرشان تازه آن موقع میفهمند پدرم یک دختر دارد. مدتی که گذشت پدرشان پیگیر شدند و پرسیدند جریان آن خواستگار به کجا رسید که پدرم میگوید قسمت نشد. که بعد از آن برای خواستگاری آمدند. آقا کمیل تمام جلسات آشنایی را با قرآن شروع میکرد. اول هر بحث و صحبتی قرآن میخواند. جلسه اول که تشریف آورد سوره کوثر و جلسه دوم سوره فجر را خواند. پدرم نام مرا از سوره فجر انتخاب کرده بود و برایم خیلی جالب بود که این سوره را انتخاب کرد. آن روز فکر کردم میداند اسم من چیست ولی بعدها فهمیدم تا چند جلسه بعد هم نمیدانستند نامم چیست! 5 شهریور سال 1393 خطبه عقد خوانده شد. در محلهمان جلسات قرآن دایر بود و پدرم همیشه میگفت من بچههای آن جلسه را خیلی دعا میکردم تا عاقبت بخیر شوند. سر مراسم عقد پدرم گفت نمیدانستم دعایی که کردم به خودم برگشته است. خبرگزاری فارس