مالت رو با دست خودت بدی شهیدی.
به حاج یدالله، یک خانه در کرج برای سکونت اهدا کرده بودند. حاج یدالله- از آن جا که در همه امور زندگی، برای بچهها یار و یاور بود- همراه با یکی از دوستان، برای خواستگاری دختر خانمی، به خانه پدر آن دختر میروند. پس از صحبتهای اولیه، خانواده دختر میپرسند که آیا آن برادر، خانه دارد یا نه؟ آن برادر هم به خاطر صداقت میگوید: «نه، ندارم!»
خانواده آن دختر میگویند:«برای ما این مسأله مهم است، پس اجازه بدهید به همین دلیل، این موضوع را خاتمه یافته بدانیم.»
حاج کلهر در همین لحظه، پا در میانی میکند و میگوید: «نه آقا! ایشان خانه دارند.» پدر دختر با تعجب میگوید: «ولی خود ایشان گفتند که خانه ندارند.»شهید کلهر با خونسردی و مهربانی میگوید: «چرا! دارند. خانه ایشان در فلان جای کرج است. میتوانید خودتان بروید ببینید.»
سپس آن مراسم با خوبی و خوشی تمام میشود و شهید کلهر در کمال ایثار، خانه خود را به آن برادر میبخشد.
شهید یدالله کلهر
کتاب آشنا با موج، ص23