برای نوشتن باید عاشق بود..
⚘بِسم ربِّ الشُّهداء⚘
?برای نوشتن باید عاشق بود ؛
آری ،اگر ذره ای از عشق را نچشیده باشم، نمیتوانم بنویسم…
وقتی نوشته های شهدا را میخوانم، متوجه میشوم که آنها فاتح قله عشق و عرفان اند …
قبل ازینکه به امری توصیه کنند، خود عمل کننده به آن بودند..
به حال شهدا غبطه میخورم
و گریه میکنم، آری؛
چرا گریه نکنم؟حالِ من گریه هم دارد…
گریه های من برای شهید شدن آنها نیست ؛برای دور بودن از شهداست…
اما، بخشی از این گریه و اشک از خوشحالیست…
خداروشکر میکنم؛ لطف حق، با همه گنهکاری ام شامل حالم شد و با شهدا آشنایم کرد…
از خدا میخواهم؛ کنار شهدا بودن را، از من دریغ نکند …
همنشینی با اولیاء الله برای منِ آلوده آرزوست…
تا زمانی که با شهدا باشم، نگاه حق شاملم خواهد شد…
کنار شهدا بودن، رفت و آمد زیاد داشتن با شهدا، تقسیم خوبیها با شهدا، و…
با اینها ،اگر خدا بخواهد شبیه شهدا شدن نیز رقم خواهد خورد و آنوقت مرا همچون شهدا انتخاب میکنند و میبرند…
شهدا!
مرا دعا کنید که چون شما عمل کنم و راهی را که شما برای فتح قله عشق و عرفان رفته اید ،بروم…
دستی به سمتم دراز کنید و مرا ازین منجلاب دنیا بیرون بکشید…
+ اي شهيد! اي آنكه بر كرانه ازلي و ابدي وجود بر نشسته اي ، دستي بر آر و ما قبرستان نشينان عادات سخيف را نيز از اين منجلاب بيرون كش.(شهيد سيد مرتضي آويني)