عکس شهادتی...
تا به حال دقت کردهاید که؛
هر کدام از شهدا حداقل یکی دوتا ازین عکسها دارند؟!
راهی را میروند،برمیگردند و با لبخند دستی به ما زمینیها تکان میدهند …!
نمیدانم در آن لحظه چه حال و چه حسی دارند که اینقدر دلنشین میشود و این طور، عکسها با دلها بازی میکند!
اما من چه؟!
از این عکس ها دارم،اما راه و رسم شهدایی را هم دارم؟!
مشکل این است که اول عکس میاندازم،بعد اگر فرصت داشتم در مسیر شهدا می روم!
اما شهدا، اول قدم در مسیر الهی میگذاشتند و اگر فرصت داشتند عکس هم می انداختند!
من عکس می اندازم تا دیده شوم، اما آنها عکس می انداختند تا شاید پوستری شود برای بعد از شهادت، یا نه..برای آنکه حرف هایشان را از عکس اینگونه به دل ما منتقل کنند.
من عکس می اندازم تا با دل نامحرمان بازی کنم اما آن ها عکس میانداختند تا با دلهای محرم بازی کنند!
حتی در عکس انداختن هم با شهدا فاصله دارم…!
نمیدانم با نگاه به تصاویر شهدا، مات و مبهوت راه رفتهشان میشوم یا مات و مبهوت خرسندیشان در این راه..؟!
و نمیدانم، چقدر چون شهدا عمل کردهام؟!
چقدر حتی برای عکس انداختن چون شهدا دقت کردهام و نیت الهی داشتهام؟
چقدر آمادهام که چون شهدا، محکم و مقتدر قدم بردارم؟!
چقدر قلبم را پاک نگهداشتهام که به ندایش گوش دهم!؟
آری!
تصاویر شهدا مبهوتم میکند نه ازین جهت که خلاف باورست، از آن جهت که این سوال در ذهنم میاد:
“من با این اعمالم کجای سپاه امامم هستم”!؟
?مهدیار
+ما خود نمیرویم که گویی ما را صدا میزنند..قلبمان پایما را به حرکت وا میدارد..?
“بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم یدالله ترمیمی “