خواب دیدن ممنوع
03 دی 1395
طنز جبهه
خواب دیدن ممنوع
شب هنگام بود که یکی از برادران آسایشگاه از خواب پرید. سرباز عراقی هم که پشت در بود، بلافاصله داد زد: چی بود؟ آن برادر گفت: هیچی، خواب دیدم! سرباز عراقی اسم او را پرسید و روی یک برگه کاغذ نوشت. فردای آن روز به سراغ آن بنده خدا آمدند و سایر برادران آزاده را هم جمع کردند و از او پرسیدند: شما به چه حقی خواب دیده اید؟! برادر اسیرمان گفت: دست خودم نبود، خواب می دیدم که از خواب پریدم! درجه دار عراقی که عصبی و ناراحت بود، با حالتی تهدیدآمیز گفت: از این به بعد احدی حق خواب دیدن ندارد و اگر هم خواب دید، حق ندارد وسط خواب بپرد! با اعلام دستور جدید، یعنی «خواب دیدن ممنوع!» همه بچه ها خندیدند و تا مدت ها بعد هم این موضوع اسباب تفریح و سرگرمی ما بود.
کتاب طنزدراسارت، صفحه:81
نظر دهید »